يواشكي
كلي حرف و عكس جالب


Thursday, September 02, 2004

سلام

بعد از يك مرخصي يك هفته اي برگشتم

و اما آيا شما شباهتي بين خانم كامرون دياز و زيپي مشاهده ميكنيد آقاي روبي ويليامز كه ديده است



- اعتماد, زن‌ جواني‌ كه‌ با يك‌ مرد بيگانه‌ رابطه‌ پنهاني‌ برقرار كرده‌ بود، تصميم‌ به‌ قتل‌ شوهر و دو فرزندش‌ گرفت‌. اين‌ زن‌ بيست‌ و يك‌ ساله‌ به‌ نام‌ فرنگتاژ، چند شب‌ پيش‌ در غياب‌ شوهر خود، مرد جواني‌ را كه‌ مستاجر خانه‌شان‌ بود به‌ منزل‌ دعوت‌ كرده‌ بود.
شوهر فرنگتاژ از مدتي‌ پيش‌ براي‌ انجام‌ كار به‌ سفر رفته‌ بود و گاه‌ به‌ گاه‌ براي‌ ديدن‌ همسر و فرزندانش‌ به‌ خانه‌ خود در شهريار برمي‌گشت‌. آن‌ شب‌ فرنگتاژ و جوان‌ مستاجر، وقتي‌ دو پسر خردسال‌ خانواده‌ را شاهد رفتار خود ديدند، تصميم‌ گرفتند اين‌ دو شاهد را از بين‌ ببرند. فرنگتاژ به‌ كمك‌ مرد بيگانه‌، پسرانش‌ علي‌ )7 ساله‌( و آرش‌ )5 ساله‌( را پس‌ از كتك‌ زدن‌ بسيار، با پيكرهاي‌ مجروح‌ در حمام‌ منزل‌ زنداني‌ كردند و سپس‌ تصميم‌ به‌ كشتن‌ آنها گرفتند.
پس‌ از گذشت‌ سه‌ شبانه‌روز، دوشنبه‌ شب‌ گذشته‌ بود كه‌ هر دو پسربچه‌ را از حمام‌ بيرون‌ آوردند. ابتدا چند بار چهارپايه‌يي‌ را به‌ سر علي‌ )پسر 7ساله‌( كوبيدند و او را كشتند. سپس‌ نوبت‌ به‌ پسر كوچكتر )آرش‌ پنج‌ساله‌( رسيد. اين‌ كودك‌ بيگناه‌ را هم‌ با رفتاري‌ وحشيانه‌ بيهوش‌ نقش‌ بر زمين‌ كردند و گمان‌ بردند كه‌ او هم‌ مرده‌ است‌. زن‌ و مرد خيانتكار شبانه‌ پيكر نيمه‌جان‌ پسرك‌ كوچكتر و جسد برادرش‌ را در صندوق‌ عقب‌ اتومبيل‌ انداختند تا هر دو را در بيابان‌ بيندازند، اما زن‌ همسايه‌ در اتفاقي‌ ساده‌ پرده‌ از راز اين‌ جنايت‌ هولناك‌ برداشت‌ و ساكنان‌ محله‌ در سرآسياب‌ كرج‌، زن‌ و مرد خيانتكار را هنگام‌ انتقال‌ جسد علي‌ و پيكر نيمه‌ جان‌ آرش‌ به‌ بيابان‌ غافلگير كردند.

اين‌ زن‌ همسايه‌ مي‌گويد: چند روز پيش‌ براي‌ انجام‌ كاري‌ به‌ منزل‌ همسايه‌مان‌ )فرنگتاژ ( رفتم‌، اما ديدم‌ از دو پسر كوچكش‌ خبري‌ نيست‌. دم‌ در از فر نگتاژ سراغ‌ بچه‌هايش‌ را گرفتم‌ و گفتم‌ يكي‌ دو روز از آنها خبري‌ نيست‌. در جوابم‌ گفت‌: بچه‌ها را برادرم‌ به‌ خانه‌شان‌ برده‌ است‌. دو سه‌ روزي‌ از اين‌ قضيه‌ گذشت‌ و متوجه‌ شدم‌ نه‌ از بچه‌ها خبري‌ است‌ و نه‌ مادرشان‌ از منزل‌ بيرون‌ مي‌آيد، فقط‌ شب‌ و روز صداهاي‌ نامفهوم‌ و ناله‌ مانندي‌ از داخل‌ خانه‌ آنها به‌ گوشم‌ مي‌خورد. آن‌ شب‌ )دوشنبه‌ شب‌( ديگر طاقت‌ نياوردم‌ و به‌ طرف‌ خانه‌شان‌ رفتم‌. وقتي‌ به‌ چند قدمي‌ در خانه‌ رسيدم‌ ديدم‌ فر نگتاژ به‌ كمك‌ مستاجرشان‌ به‌ نام‌ حسن‌، چيزي‌ را كه‌ در پتو پيچيده‌ اندو از خانه‌ بيرون‌ آوردند و توي‌ صندوق‌ عقب‌ اتومبيل‌ گذاشتند. حسن‌ مرد جواني‌ است‌ كه‌ مستاجر خانه‌ آنهاست‌ و از مدتي‌ پيش‌ زنش‌ به‌ حال‌ قهر بچه‌اش‌ را برداشته‌ و به‌ خانه‌ پدرش‌ در شهر ديگري‌ برده‌ بود.

آن‌ شب‌ من‌ به‌ كارشان‌ مشكوك‌ شدم‌ و خودم‌ را در تاريكي‌ ديوار پنهان‌ كردم‌. چند دقيقه‌ بعد ديدم‌ فرنگتاژ و مرد مستاجر، پيكر پسر كوچكتر يعني‌ آرش‌ را روي‌ دست‌ از خانه‌ بيرون‌ آوردند و در داخل‌ صندوق‌ عقب‌ ماشين‌ انداختند. بعد در صندوق‌ عقب‌ ماشين‌ را بستند و هر دو سوار شدند. من‌ كه‌ اطمينان‌ داشتم‌ جنايتي‌ اتفاق‌ افتاده‌ داد و فرياد راه‌ انداختم‌ و همسايه‌ها هم‌ بيرون‌ ريختند. وقتي‌ در صندوق‌ عقب‌ اتومبيل‌ را باز كرديم‌ و پارچه‌ سفيدي‌ را كنار زديم‌، با جسد علي‌ روبرو شديم‌ و ديديم‌ پسر كوچكتر نيمه‌جان‌ است‌ و هنوز نفس‌ مي‌كشد، در حالي‌ كه‌ سر و صورت‌ هر دو پسر بچه‌ كاملا كبود و غرق‌ خون‌ بود. فورا به‌ پليس‌ خبر داديم‌ كه‌ هر دو را دستگير كردند. هر دو بچه‌ هم‌ به‌ بيمارستان‌ انتقال‌ پيدا كردند اما پسر بزرگتر مرده‌ بود و پزشكان‌ با تلاش‌ زياد، پسر كوچكتر را از مرگ‌ نجات‌ دادند كه‌ حالا در بيمارستان‌ بستري‌ است‌.

به‌ گزارش‌ خبرنگار ما كارآگاهان‌ جنايي‌ شهريار فرنگتاژ و همدستش‌ حسن‌ را براي‌ بازجويي‌ به‌ دايره‌ ويژه‌ قتل‌ شهريار انتقال‌ دادند. پدر دو پسربچه‌ كه‌ با شنيدن‌ ماجراي‌ اين‌ جنايت‌ از سفر به‌ خانه‌ برگشته‌ است‌، ديروز با چشماني‌ بهت‌زده‌ در گوشه‌يي‌ از بيمارستان‌ به‌ انتظار ديدن‌ فرزند نجات‌يافته‌اش‌ نشسته‌ بود. وي‌ كه‌ مردي‌ 34 ساله‌ است‌، به‌ خبرنگار ما گفت‌: ده‌ سال‌ پيش‌ با فرنگتاژ كه‌ دخترعموي‌ من‌ است‌ ازدواج‌ كردم‌ و همين‌ دو پسر را داشتيم‌. من‌ كارگر ساختماني‌ هستم‌ و بخاطر شرايط‌ كاري‌ام‌ مجبور بودم‌ در سال‌ چندماهي‌ را در شهرستان‌هاي‌ مختلف‌ كار كنم‌. يك‌ ماه‌ و نيم‌ قبل‌ هم‌ وقتي‌ مي‌خواستم‌ براي‌ كار به‌ شهرستاني‌ در مازندران‌ بروم‌، از برادر زنم‌ خواستم‌ در غيابم‌ مواظب‌ زن‌ و بچه‌هايم‌ باشد تا من‌ برگردم‌. يكشنبه‌ به‌ منزلمان‌ زنگ‌ زدم‌ و به‌ زنم‌ خبر دادم‌ كه‌ سه‌شنبه‌ بر مي‌گردم‌. برادرش‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ كاري‌ برايش‌ پيش‌ آمده‌ و فردا به‌ شهرستان‌ مي‌رود. نمي‌دانم‌ چرا دلم‌ بدجوري‌ شور مي‌زد. صبح‌ دوشنبه‌ وقتي‌ با صاحبكارم‌ تسويه‌ حساب‌ كردم‌، به‌ بازار رفتم‌ و اسباب‌بازي‌ براي‌ بچه‌هايم‌ خريدم‌. صبح‌ روز بعد قبل‌ از حركت‌ به‌ خانه‌ام‌ زنگ‌ زدم‌، اما كسي‌ جواب‌ نمي‌داد. در ميانه‌ راه‌ كه‌ اتوبوس‌ توقف‌ كرد بار ديگر به‌ زنم‌ زنگ‌ زدم‌، گوشي‌ تلفن‌ را يكي‌ از اقوامم‌ برداشت‌.

سراغ‌ زن‌ و بچه‌هايم‌ را از او گرفتم‌ و به‌ من‌ گفت‌: بچه‌هايم‌ بيمار هستند و هر دو در بيمارستان‌ بستري‌ شده‌اند. با خودرويي‌ در بست‌ به‌ منزلم‌ آمدم‌. شيون‌ و سر و صدا از داخل‌ حياط‌ خانه‌ شنيده‌ مي‌شد و گشت‌ پليس‌ اطراف‌ خانه‌ام‌ بود و همه‌ گريه‌ مي‌كردند، آدرس‌ بيمارستان‌ را گرفتم‌ و رفتم‌، اما وقتي‌ رسيدم‌، ديدم‌ پسركم‌ علي‌ مرده‌ و آرش‌ در كنج‌ اتاق‌ عمل‌ با مرگ‌ دست‌ و پا مي‌زند.
وقتي‌ به‌ من‌ گفتند كه‌ زنم‌ به‌ كمك‌ مستاجرمان‌ حسن‌، بچه‌ام‌ را كشته‌اند باورم‌ نمي‌شد. به‌ گزارش‌ خبرنگار ما، فرنگتاژ )مادر بچه‌( در بازجويي‌ به‌ كارآگاهان‌ گفت‌: در حدود يك‌ سال‌ و نيم‌ پيش‌ با حسن‌ كه‌ در همسايگي‌ ما زندگي‌ مي‌كرد، آشنا شدم‌. حسن‌ متاهل‌ بود و دو فرزند داشت‌. كم‌كم‌ رابطه‌ ما تيره‌ شد و قرار شد او زنش‌ را طلاق‌ بدهد و با من‌ ازدواج‌ كند. مدتي‌ بعد هم‌ حسن‌ مستاجر خانه‌ ما شد و رابطه‌ ما بيشتر ادامه‌ پيدا كرد. مي‌دانستم‌ شوهرم‌ حاضر نمي‌شود طلاقم‌ بدهد. او حتي‌ خانه‌مان‌ را به‌ نام‌ من‌ كرده‌ بود.با حسن‌ تصميم‌ گرفتيم‌ اول‌ بچه‌هايم‌ را بكشيم‌ و بعد شوهرم‌ را به‌ قتل‌ برسانيم‌. يك‌ هفته‌ پيش‌ هم‌ حسن‌ با زنش‌ مشاجره‌ داشته‌ و پس‌ از مجروح‌ كردن‌ بچه‌اش‌، هر دو را از خانه‌ بيرون‌ كرده‌ بود تا به‌ شهرستان‌ بروند.

فرنگتاژ ادامه‌ داد: يك‌ شب‌ قبل‌ از جنايت‌، برادرم‌ به‌ شهرستان‌ رفته‌ بود و مي‌دانستم‌ شوهرم‌ روز بعد به‌ خانه‌ برمي‌گردد. همان‌ شب‌ تصميم‌ گرفتيم‌ كار را يكسره‌ كنيم‌. من‌ و حسن‌ در اتاق‌ بوديم‌ كه‌ پسر بزرگم‌ علي‌ وارد شد، مصمم‌ شديم‌ او را بكشيم‌. من‌ به‌ طرفش‌ دويدم‌ كه‌ شروع‌ به‌ داد و فرياد كرد. به‌ زور او را گرفتيم‌ و به‌ داخل‌ حمام‌ انداختيمش‌ و آنقدر كتكش‌ زديم‌ تا نيمه‌ بيهوش‌ شد. با سر و صداي‌ او پسر كوچكم‌ آرش‌ هم‌ از خواب‌ بيدار شد و شروع‌ به‌ گريه‌ كرد. او را هم‌ كتك‌ مفصلي‌ زديم‌ و در حمام‌ زنداني‌اش‌ كرديم‌. مدت‌ سه‌ شبانه‌ روز بدون‌ آنكه‌ آب‌ و غذايي‌ به‌ بچه‌ها بدهيم‌ آنها را در حمام‌ زنداني‌ كرديم‌. سه‌ روز بعد اول‌ پيكر نيمه‌جان‌ آرش‌ را از حمام‌ درآورديم‌ و به‌ گوشه‌يي‌ انداختيم‌.

علي‌ كه‌ بشدت‌ ناله‌ مي‌كرد، حسن‌ ناگهان‌ با چهار پايه‌يي‌ بر سرش‌ كوبيد و كف‌ حمام‌ انداخت‌، ديديم‌ مرده‌ است‌. فورا جسدش‌ را در پارچه‌يي‌ پيچيديم‌ و برديم‌ بيرون‌ در صندوق‌ عقب‌ ماشين‌ حسن‌ كه‌ در گوشه‌ خيابان‌ پارك‌ بود، انداختيم‌. بسرعت‌ برگشتيم‌ و پيكر نيمه‌جان‌ آرش‌ را هم‌ آورديم‌ و داخل‌ صندوق‌ عقب‌ انداختيم‌ تا به‌ يك‌ بيابان‌ ببريم‌ و نابودشان‌ كنيم‌ كه‌ يك‌ دفعه‌ يكي‌ از همسايه‌ها متوجه‌ شد. وانمود كرديم‌ كه‌ پسرم‌ علي‌ آبگوشت‌ خورده‌ و مريص‌ شده‌، آرش‌ هم‌ از پله‌ها افتاده‌ و كمرش‌ شكسته‌. من‌ و حسن‌ سوار ماشين‌ شديم‌ و مي‌خواستيم‌ فرار كنيم‌ كه‌ زن‌ همسايه‌ داد و فرياد راه‌ انداخت‌ و دستگير شديم‌.

به‌ گزارش‌ خبرنگار ما آرش‌ 5ساله‌ كه‌ در بيمارستان‌ تامين‌ اجتماعي‌ شهريار بستري‌ است‌ تاكنون‌ سه‌ بار تحت‌ عمل‌ جراحي‌ قرار گرفته‌ و اكنون‌ حالش‌ مساعد به‌ نظر مي‌رسد. آرش‌ كوچولو، روي‌ تخت‌ دراز كشيده‌ و بهت‌زده‌ برادرش‌ را صدا مي‌زند.
خبرنگار ما از او پرسيد: نمي‌خواهي‌ به‌ خانه‌ برگردي‌؟ گريه‌كنان‌ جواب‌ داد: «داداش‌ علي‌ را جلوي‌ چشمام‌، آقا حسن‌ كشت‌، اگه‌ برگردم‌، منم‌ مي‌كشه‌!»



مهم نیست که مرگ کی وکجا به سراغم میاید مهم آن است که وقتی می آید من در آنجا نباشم...
(وودی آلن-نمایشنامه مرگ-1956)

و ايشان خانم كارمن الكترا احتمال دارد درقعر جدول بازيگران سقوط كند:



و عكسي از خانم بازيگر و خواننده روزالين سانچز هنگام ورود به مسابقات جرمي:



جام جم, يک زن 24 ساله مالزيايي قرار است يک ماه در يک اتاقک شيشه اي که مانند اتاق خواب طراحي شده همراه بيش از 6هزار عقرب سمي زندگي کند.
وي با اين کار مي خواهد رکوردزندگي مسالمت آميزبا حيوانات خطرناک سمي را بشکند. خانم نور مالناحسن از شنبه گذشته زندگي خود را با اين عقرب ها در يک مرکز خريد در 60مايلي شهر کوالالامپورآغاز کرده است.

گزارش ها حاکي است که در سال 2002آقاي کانچا کت کوا 32ساعت را با بيش از 3هزار عقرب به سر برده است که اگر خانم مالنا بتواند يک ماه در اين جعبه شيشه اي دوام بياورد، رکورد دنيا را خواهد شکست. خانم مالنا هر روز تنها 15دقيقه مي تواند از اين جعبه بيرون بيايد.




و بيشترين عكس ايميل شده در سيستم ياهو زني از برزيل:



و شركتي آلماني عينكي ساخته كه از دسته هاي آن ميتوان به عنوان چوب غذاي ژاپني ها استفاده كرد:



و اما كد هاي كانالهاي ماهواره اي پل ست در ماهواره هاتبرد كه هم كانال ورزشي دارد هم كانال تفريحي و هم كانال سكسي :


Polsat
ID 71 01
Key 0
CC 27 8B D7 34 40 28 0F

Key 1
77 24 83 2A C7 50 2E BB
البته كد ها مربوط به روز پنج شنبه است.

خدا نگهدار



يواشكي  ||  10:17 AM

Enter your email address below to subscribe to yavashaki!


powered by Bloglet
mohsen's Weekly Survey
are you pleasure?

Current Results
Create a FREE Alxnet Web Poll
نظر در باره يواشكي


اگر عكسها بازنشد روي اين كليك كنيد ويا يك ساعت ديگر مجدد مراجعه كنيد.


نزديكترين دوستان از نظر جغرافيايي به يواشكي


اگر ايميل خود را در جايي كه در انتهاي وبلاگ آمده است وارد كنيد هر بار بروز رساني وبلاگ به اطلاع شما ميرسد.

يك نظر ديگه براي يواشكي!



[Powered by Blogger]براي پيغام روي yahoo masenger روي مربع كليك كنيد.






دوستان:

آرشيو: