يواشكي
كلي حرف و عكس جالب |
|
Tuesday, May 17, 2005
سلام
اولین مطلب در مورد مد سگ ها است. این سگ اندونزیایی را ببینید: و خانم ناتالی پورتمن گفته ترجیح میدهد کچل باشد: و عکس پسر 22 کیلویی 11 ماهه هندی را ببینید: گزارش بی بی سی را در مورد صنعت سکس و فحشا بخوانید: ميتکو که تا پاسی از نيمه شب در خيابانها اطراف مجللترين هتلهای شهر صوفيه کار می کند، به توانايی خود برای رساندن سريع آنچه مشتريانش می خواهند، تفاخر می کند. وی اظهار می کند: "ظرف ده دقيقه می توانم هر دختری را که دلتان می خواهد، بلوند، سياهپوست يا سفيدپوست، برايتان جور کنم." کاسبی ميتکو بخشی از صنعت جنسی است که بنا به اعلام سازمان بين المللی کار "در ساليان اخير بسيار متنوع و جهانشمول شده است." اين سازمان در گزارشی درباره کار اجباری بيان کرده است که در سراسر جهان، کار اجباری که شامل بهره کشی جنسی نيز می شود، ساليانه ۳۱ ميليارد دلار درآمد دارد که نيمی از اين رقم در جهان صنعتی و يک دهم آن در کشورهای در حال گذار به دست می آيد. کشورهای منبع سازمان بين المللی کار اعلام می کند: "تحولات فناوری مانند اينترنت و نيز گسترش گردشگری، آژانسهای اسکورت (همخوابه) و رسانه هايی که خدمات جنسی را تبليغ می کنند، همگی به افزايش تقاضا برای صنعت جنسی افزوده اند." ميتکو به عنوان يک گرداننده محلی می گويد که اکثر مشتريانش گردشگران و کاسب کارانی هستند که برای سفر تجاری به بلغارستان می آيند. بسياری از همکارانش در بلغارستان و کشورهای همسايه صنعتی را اداره می کنند که خود صادرات و واردات می دانند ولی سازمان بين المللی کار آنها را شبکه های هوشمند قاچاق انسان برای صنعت جنسی می نامد. بنا به اعلام اين سازمان، "برخی مناطق مانند اروپای جنوب شرقی بعد از جنگ (بالکان) و افت شديد اقتصاد به قطبی برای قاچاق زنان تبديل شده اند. در اروپا، آلبانی، جمهوری مولداوی، رومانی و اوکراين به عنوان منابع مهم قربانيان قاچاق شناسايی شده اند." طمعه سودآور هر صنعت، گردانندگان دانه درشت خود را دارد. اما بعيد است که ميتکو را بتوان سرکرده باند دانست. با وجود شمار دخترانی که ميتکو برای ارايه به مشتريان در اختيار دارد، درآمد ساعتی آنها (۲۰ دلار) نمی تواند وی را به مردی متمول تبديل کند، دست کم در مقايسه باهمتايان غربی اش که پول بيشتری به جيب می زنند. سازمان بين المللی کار تخمين می زند که در بخشهای صنعتی آمريکا و اروپا، يک کارگر جنسی که ناگزير به تن فروشی شده، به طور ميانگين ساليانه ۶۷۲۰۰ دلار برای ارباب خود به دست می آورد. اما بر اساس معيارهای بلغارستان که يکی از فقيرترين کشورهای اروپا با ميانگين حقوق ساليانه ۲۶۰۰ دلار است، ميتکو کاسبی پررونقی دارد. بنا به گزارش سازمان بين المللی کار، يک روسپی در کشورهای در حال گذار ساليانه ۲۳۵۰۰ دلار درآمد دارد و در نتيجه برده داری جنسی ده برابر از ساير کارهای اجباری در اين کشورها سودآورتر است. فروش جوانی ميتکو اين کار را فقط برای امرار معاش انجام می دهد. وی با غرور می گويد: "سه سال است که در کار دختران هستم." وقتی از وی سوال می شود که آيا از اين کاسبی پولدار شده است، وی شانه هايش را بالا می اندازد و می گويد: "شايد." نيشخند ميتکو چين و چروکهای صورتش را آشکار می کند و نشان می دهد با وجود لباسهای شيکی که می پوشد، مسن تر از دخترانی است که برای وی کار می کنند. روی موهای جو گندمی خود يک کلاه بيسبال گذاشته است تا خود را جوانتر نشان دهد. مشتريان زنان بدکاره نيز به اين نوع ظاهر اهميت می دهند. نظرسنجی سازمان بين المللی مهاجرت در سال ۲۰۰۳ در ۱۸۵ کشور نشان می دهد که بيش از سه چهارم پاسخ دهندگان "برای روسپی های ۲۵ سال به پايين ابراز علاقه کرده اند و ۲۲ درصد نيز گروه سنی زير ۱۸ سال را ترجيح می دهند." بنا به اين تحقيق، بسياری از مشتريان علنا اذعان کرده اند که افراد جوان را می خواهند زيرا آنها "رام تر" هستند. کارگران مفلوک هيچکدام از اين نکات برای ميتکو عجيب نيست. همه دختران تحت نظر وی بين ۱۶ تا ۲۰، "حداکثر ۲۰"، سال سن دارند و او با دست نشان می دهد که زنانی را که دوره نوجوانی را پشت سرگذاشته اند، استخدام نمی کند. او از بيان اين که اين دختران اهل کجا هستند، اکراه دارد، اما اين احتمال هست که آنها از مناطق روستايی بلغارستان يا کشورهای آسيايی يا آفريقايی اجير شده باشند که فقردر آنجا موج می زند. شايد برخی از اين دختران داوطلبانه کار کنند، که اثبات خلاف اين مساله فوق العاده دشوار است. بنا به اعلام سازمان بين المللی کار، "صنعت جنسی استراتژی خود را با استفاده از شيوه های موذيانه تر اجبار زنان با قانون سازگار کرده و شناسايی اين ترفندها دشوار است." اين احتمال هست که دخترانی که برای ميتکو کار می کنند، با وعده زندگی بهتر مانند کار در بيرون صنعت جنسی يا ازدواج به صوفيا کشانده شده باشند. سازمان بين المللی کار اعلام کرده است: "بسياری از قربانيان بهره کشی جنسی اجباری بعد از آن که ابتدا برای انجام فعاليتهای متنوع اقتصادی متنوع استخدام شده اند، فريب خورده اند." و سگ موتور سوار چینی هم دیدن دارد: ببر هندی با فرزند 1 هفته ای اش: بازتاب، در حالي كه تاكنون تأخيرهاي چندين ساعته پروازهاي داخلي، مسافران «ايراناير» را كلافه كرده بود، مدتي است كه اين تأخيرها به پروازهاي خارجي نيز سرايت كرده و مسافران اين پروازها گاه در كشورهاي خارجي نيز ساعتها سرگردان ميمانند. پرواز شماره 658 روز سهشنبه 20/2/84 با دوازده ساعت تأخير از دبي به تهران آمد. اين پرواز كه قرار بود، ساعت 12:40 دقيقه روز سهشنبه از فرودگاه دبي به مقصد فرودگاه امام خميني(ره) تهران حركت كند، به دليل نيامدن هواپيما از تهران، به تأخير افتاد. حدود دويست مسافر ايراني و خارجي اين پرواز، ساعتها در فرودگاه دبي بلاتكليف بودند. اين در حالي است كه مدت زماني كه مسافران در فرودگاه دبي آواره بودند، هيچ مسئولي از ايراناير، در فرودگاه حضور نداشت و مسافراني كه براي گرفتن اطلاعات و جستجو درباره علت تأخير و همچنين مشخص شدن ساعت پرواز بعدي به گيشه اطلاعات فرودگاه مراجعه ميكردند، با تمسخر عربها روبهرو ميشدند. در ساعت 14:15 دقيقه، يكي از كارمندان هندي فرودگاه به مسافران اطلاع داد كه مسافران پرواز ايراناير ـ كه پرواز آنان به تأخير افتاده ـ ميتوانند براي سرو غذا به رستوران فرودگاه مراجعه كنند، اما آنچه مسافران ايراني را شگفتزده كرده، اين بود كه طرف قرارداد ايراناير، «مكدونالد» بود و اطلاعيهاي در جلو فرودگاه دبي، اعلام ميكرد، مسافران ايراناير كه پرواز آنها لغو شده، در قبال مهر كردن بليت پرواز آنها، ميتوانند غذاي همبرگر مك دونالد دريافت كنند. مسافران پرواز 658 از ساعت 11 صبح روز سهشنبه (يعني حدود دو ساعت پيش از پرواز) تا 12:40 دقيقه نيمه شب (بامداد روز چهارشنبه) 14ساعت در فرودگاه پراكنده بودند. يكي از كاركنان هواپيماي اعزامي به دبي گفت: براي پرواز 12:40 دقيقه روز سهشنبه دبي ـ تهران، هيچ هواپيمايي حركت نكرده بود و در آخرين ساعات شب، مسئولان هواپيمايي را از فرودگاه مهرآباد به فرودگاه امام خميني(ره) و سپس به دبي اعزام كردند كه باعث هزينه اضافي براي هواپيمايي ايراناير نيز شده است. و یک رستوران المانی دز منو ی خود کرم قرار داده است: و عکس دختر سال 2005 از ونزوئلا در بانکوک جهت مبارزه با ایدز: درد سر های مایکل جکسون تمامی ندارد. عکس او را در حال برگشت از دادگاه نشان میدهد: و دختر های شایسته 3 کشور دیگر با لباس خواب در تایلند برای مبارزه با ایدز!!!! بازتاب، رئيس سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران گفت: كامپيوترهاي جديد با دانش فني اختصاصي ايراني با مجموعهاي از امكانات مديريتي تيرماه امسال وارد بازار خواهد شد. ويسه گفت: بر اساس طرحي تحت عنوان «كونا نايزر» كامپيوترهايي با دانش فني كاملا ويژه، اختصاصي و ايراني كه شامل مجموعهاي از امكانات مديريتي است كه كار را براي استفاده از آن آسان ميكند، در شيراز در حال ساخت است. گفتوگو با مهر، افزود: در حال حاضر، كار ساخت ساختمان طرح ياد شده در شيراز به پايان رسيده و هم اكنون تجهيزات آن در حال نصب ميباشد و كامپيوترهاي نمونه نيز ساخته شده است. وي تصريح كرد: در كامپيوترهاي نمونه از قالبهاي موقت به نام سليكون استفاده شده است و تستهاي مورد نياز نيز به پايان رسيده است. رئيس سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران خاطرنشان كرد: اميدوارم كه توليد نهايي از محل كارخانه در شيراز از تيرماه تحويل بازار شود. وي درباره ميزان توليد گفت: در ابتدا، 2000 دستگاه كامپيوتر توليد و تحويل بازار ميشود و پس از نظرسنجي و رضايت مردم از كيفيت آن، به توليد انبوه خواهد رسيد آخرین محصول ماکروسافت برای کریسمس: سونی تبلیغ آخرین پلی استیشن خود را روی بدن یک مانکن زده است: در تور ایتالیا طرف تلاش میکند ابنجوری برنده شود!!!!! (جدی نگیرید( ارديبهشت - هفته نامه تپش، در همين شهر، بيخ گوش من و شما اتفاق عجيب و غريبي افتاده است كه راستش خود ما هم اول نتوانستيم باور كنيم اما وقتي ديديم مجبور شديم باور كنيم! جلال مرد چهل سالهاي كه زن و سه فرزند دختر و پسر داشت و بيش از سيسال با كاميون اسكانياي قرمز رنگش جادههاي ايران و اروپا را ميپيمود، چهارسال پيش پس از چند عمل جراحي در تركيه وقتي به ايران برگشت تبديل به آذرخانم شده بود! آذرخانمي كه نه تنها ريش و سبيل ندارد بلكه موهاي سرش را «شينيوم» و رنگ ميكند. به ناخنهايش لاك ميزند و كفش پاشنه بلند ميپوشد و با تيپ و چهرهاي كاملاً زنانه بيرون ميآيد. اولين بار «جلال يا آذر» را در جايي ديدم كه اكثر دوجنسيها به آنجا مراجعه كنند، چون از گفتوگو با اين افراد در ملاءعام خاطره خوبي در ذهن نداشتم «جلال يا آذر» را به دفتر نشريه «تپش» دعوت كردم تا از سابقه زندگي و انگيزههاي اين آدم باخبر شويم. «جلال يا آذر» براي پيدا كردن آدرس، تلفني با يكي از همكاران حرف زد، آقاي ... گفت فلاني بياييد يك آقايي با شما كار دارند، وقتي گوشي را گرفتم صداي آن سوي سيم گفت: «بگو آقا خودشه من خانمم!» آذر با ناز و اداي زنانه وارد دفتر شد. ابتدا سيگاري آتش زد و از شلوغي شهر و ترافيك گله كرد و گفت: «فقط در صورتي حاضر به همكاري با ما خواهد بود كه هيچ رازي از اسرار سر به مهرش آشكار نشود.» ما هم همه سعي خود را كرديم كه راز او براي هيچكس، به خصوص دوستان كاميوندارش فاش نشود. آذرخانم شما در اين دنيا هم مرد بودن را تجربه كردهايد و هم زن بودن را، حالا به نظر شما كدام بهتر است؟ انگار آستين مانتوي خوش برش آذرخانم پر از حرف است، يكي از آن حرفها را بيرون ميآورد و ميگويد: «اين كه آدم زن باشد يا مرد فرقي ندارد مهم اين است كه هركس سرجاي خودش باشد.» از چه زماني درخودتان متوجه تغيير شديد؟ از همون نوجواني يك دوستي داشتم كه در واقع زن بود اما با ظاهري مردانه. اما خانواده فهميدهاي داشت و همون موقع رفت انگليس عمل كرد و بعد ازدواج كرد و به عنوان يك زن بچهدار شد. چطور شد شما به شكل يك مرد ازدواج كرديد؟ به اصرار پدر و مادرم ( و با لبخند ميگويد آخه پسر حاجي بودم و پولدار) گفتم دختررو ميگيرم و يه مدتي باهاش زندگي ميكنم وقتي ميبينه من اخلاق مردونه ندارم، طلاق ميگيره ميره. ديگه خبر نداشتم سه تا بچه هم به دنيا ميياريم! اگر شما واقعا مشكل داشتيد چطور بچهدار شديد؟ خوب، اون موقع من به هزار و يك دليل براي حفظ مردانگي مجبور بودم داروهاي هورموني استفاده كنم. حتي وقتي به پزشك مراجعه كردم گفت اگر تو هورمون مصرف نميكردي باردار نميشدي. دكتر حتي به من گفت اگر زن ميشدي احتمال داشت زن نازايي باشي. همسر و بچههايتان نسبت به تغيير جنسيت شما چه واكنشي نشان دادند؟ بايد بگم از همون اول من تو خونه لباسهاي زنونه ميپوشيدم. در ضمن حالا من يه خانمم، لطفاً نگيد همسرتون، بگيد مادربچهها! مادربچهها از همون اول ميدونست، اما خودش جدانشد. خوب براي بچهها خيلي سخت بود اما بالاخره قبول كردند. حالا بچهها و مادربچهها! كجا هستند؟ مادر بچهها طلاق گرفت و الان اونا جدا از من زندگي ميكنن. بچهها حالا شما رو بابا صدا ميزنند يا مامان؟ آذرخانم لبخندي ميزند و به عكس بچهها خيره ميشود. با اشاره به عكس دخترش ميگويد: «اين طفلكي براش از همه سختتر بود، يه وقتايي ميرم خونشون و اون به پسرم ميگه بيا بيا بابايي اومد، اما بعد خجالت ميكشه و اسم جديدمو صدا ميكنه ميگه آذرخانم. آيا با جنس مونث شناسنامه گرفتهايد؟ بله. مداركش را نشان ميدهد. شناسنامه، گذرنامه و اجازه رانندگي در جاده! اما اين بار به جاي اسم مردانه اسم آذر در شناسنامه ثبت شده است. اكنون برخورد مادر بچهها (زن ديروز آقا جلال) با شما چطور است؟ خيلي با هم صميمي هستيم، درست مثل دو تا خواهريم! از برخورد دوستان و آشنايانتان برايمان بگوييد؟ همه فكر ميكنند جلال مرده. همكارها هم تصور ميكنند از ايران رفتهام. خيال ميكنند جايي در ... هستم. وقتي مرد بوديد به كدام كشورها رفتيد؟ با ترانزيت تقريباً به همه كشورهاي اروپا رفتم. بعد از تغيير جنسيت چطور، آيا باز هم با كاميون به جاده رفتيد؟ بله. تنها؟ تنهاي تنها. با شكل و شمايل زنانه از اين كار ترس و وحشتي نداشتيد؟ ابدا. دوست داريد باز هم سر شغل سابق خود برگرديد؟ اتفاقاً يكي از دلايلم براي حرف زدن با شما همينه، ميخوام به گوش همه برسونيد كه من به هر قيمتي شده بازم ميرم سركار سابقم. چون من خواسته يا ناخواسته سه تا بچه دارم و بايد خرجشون رو بدم و با اين كار به همه ثابت ميكنم يه زن ميتونه راننده ترانزيت باشد. وقتي با اين چهره دوباره به جاده زديد هيچ كدام از رفقاي سابق خود را نديديد؟ آذرخانم ميخندد و ميگويد: «چرا اتفاقاً ديدم، اون روز موها مو تازه «مش» كرده بودم و يك كم از زير روسريم زده بود بيرون، يكي از رفيقاي سيسالم به نام... اومد تو قهوهخونه كنار جاده. خاك برسر يه تيكه بهم انداخت. منو نشناخت منم بهش اخم كردم اما تو دلم گفتم خاك براون سرت تو اين جوري بودي و من نميدونستم! اتفاق ديگري نيفتاد؟ نه وقتي ديد محلش نميذارم رفت ولي دو تا ديگه از اين راننده جديدا با ديدن من به هم اشاره كردن و گفتن اين زنه چه جوري جرات كرده با اين سر و وضع و آرايش بياد اينجا. يكيشون گفت به اين هيچي نگو من گواهينامه پايه يكشو ديدم مال سي سال پيش. گواهينامه زنانه يا مردانه؟ گواهينامه زنانهمو ديد اما مشكل من سابقهكاره. ميگن سابقه بيار اما نميدونم با چه زبوني بگم بابا جون گذشته من مرده، با سابقه كارم كاري نداشته باشيد. (جلال يا آذر) از اين حرف ناراحت ميشود و پشت سر هم سيگار روشن ميكند، دندانهايش را عوض نكرده و اگر كسي به زنانگي او شك نكند، با ديدن دندانهاي خراب و البته دستهاي مردانهاش، تعجب خواهد كرد. و خانم کیدمن گفته که حامله شدن و بارداری را دوست دارد چون سینه هایش را بزرگ میکند!!!!: و این بچه میمون به شیر ادم نیاز دارد: - اعتماد، جوان 19 سالهيي كه پس از تجاوز به 9 پسر بچه قصد كشتن آنها را داشت ديروز در شعبه 80 دادگاه كيفري استان تهران، با گذاشتن وؤيقه از زندان فرار كرد. اين جوان 19 ساله به نام «سجاد» علاوه بر اين جرم، يك پرونده اتهامي ديگر در رابطه با ايراد ضرب و جرح در دادسراي عمومي تهران داشت. بازپرس پس از تحقيق درباره اين اتهام، براي سجاد قرار وؤيقه نسبتاص سنگيني تعيين كرد كه وي با سپردن چنين وؤيقهيي آزاد شد. غافل از اينكه همين جوان به اتهام تجاوز به 9 پسر بچه هم در زندان بوده و قرار بود ديروز در شعبه 80 دادگاه كيفري تهران محاكمه شود. اين جوان متجاوز، پسر بچههاي 8 تا 12 ساله را از مقابل مدرسهها ميربود و آنها را به ساختمان نيمه كاره در فرحزاد ميكشاند و پس از تعرض، با سنگ بر سرشان ميكوبيد تا كشته شوند، اما خوشبختانه تمام اين پسر بچهها از مرگ نجات يافتهاند. وي در بازجويي به ماموران گفته است، در سن 11 سالگي پسر 25 سالهيي به بهانه خريد خوراكي مرا به باغي كشاند و به من تعرض كرد. در آن موقع آنقدر از خودم بدم آمد كه دلم ميخواست بميرم. آن خاطره تلخ اؤر بدي در روحيهام گذاشت و بخاطر همين تصميم گرفتم عقدههايم را بر سر بچهها خالي كنم. صبح ديروز قرار بود اين جوان متجاوز در دادگاه كيفري تهران محاكمه شود اما رييس دادگاه با خبر شد كه وي با سپردن وؤيقه در مورد اتهام ايراد ضرب، آزاد شده و فرار كرده است. رييس دادگاه دستور داد تا پيگيري كنند كه به چه علت وي با قرار وثيقه از زندان آزاد شده و گريخته است. و کد های کانال ماهواره ای پل ست روی ماهواره هاتبرد: Polsat ID 71 01 Key 0 64 6F 0D 2B 59 27 5D 70 Key 1 53 C1 00 F9 70 64 E3 A8 با تشکر از سایت خوب حادثه خدا نگهدار |
|
||||||||||||
|
|
|||||||||||||