يواشكي
كلي حرف و عكس جالب


Friday, February 16, 2007

سلام

گزارشي از سايت ردپايي در عربت در خصوص قاچاق زنان جهت فاحشه گري به اروپا بخوانيد:

گزارش حاضر پروژه‌اي تحقيقاتي از قاچاق زنان و مرداني است كه با هدف استثمار جنسي و يا كار اجباري و بردگي قاچاق‌شده و قرباني پديده قاچاق انسان مي‌شوند.
كشورهايي كه قربانيان قاچاق از آنجا به سه كشور عمده عضو اتحاديه اروپا در دهه گذشته وارد شده‌اند، بسيار متفاوتند. مهم‌ترين اين مناطق، عبارتند از اروپاي شرقي و مركزي (مانند مولداوي، آلباني، روسيه، روماني، اوكراين و بلغارستان)، آفريقا (مانند مراكش، الجزاير،‌ نيجريه، سودان و سيرالئون)، آسيا (مانند چين، سريلانكا، پاكستان و افغانستان) و آمريكاي جنوبي (مانند برزيل، جمهوري، دومنيكن و اكوادور).
در سال‌هاي اخير بلژيك، ايتاليا و هلند، شاهد افزايش شبكه‌هاي جرم به ويژه در منطقه بالكان بوده‌اند. بررسي علل اين قضيه، يكي از مسائل اصلي است. در بحث راجع به دلايل مهاجرت و توجه به فاكتورهاي ريشه‌اي آن مهم است. دلايل اصلي مهاجرت به اروپا معمولا دلايل سياسي و بحران‌های اجتماعي، اقتصادي، جنگ داخلي، درگيري‌هاي مذهبي و قومي و برخی جذابيت‌هاي زندگي غربي است.
تحقيقات اخير كميسيون اروپا، نشان داد كه هنوز آمار قابل اعتمادي در مورد قاچاق انسان در دست نیست و اين به رغم فعاليت‌هاي سازمان هاي گوناگون غيردولتي، ارگان‌های قضايي، سرويس‌هاي مهاجرتي و ديگر تشكل های دولتي، منطقه‌اي و بين‌المللي در اين زمينه است.گزارش موجود، نتيجه تحقيق اين كميسيون در سه كشور عضو اتحاديه اروپا؛ يعني بلژيك، ايتاليا و هلند در زمينه مبارزه و جلوگيري از قاچاق انسان است. با توجه به اين كه به دست آوردن اطلاعات از قربانيان براي رسيدن به هدف در چنين تحقيقاتي الزامي است، براي همين، اين سه كشور با اعمال برنامه‌هاي حمايتي از قربانيان و شاهدان اين پديده و دادن مجوز اقامت در كشورهايشان و همچنين برنامه‌هاي ويژه كمك‌رساني به آنان، اين امر را آسان ساختند. نتايج اين تحقيق، در درجه نخست، بنا بر يافته‌هايي است كه از اطلاعات اين قربانيان و شاهدان عيني به دست آمده است.
بنا بر آمار به دست آمده در كشور بلژيك، 65 درصد قربانيان متولد سال‌هاي 1974 تا 1980 هستند كه در دهه سوم زندگي خود هستند. 15 درصد قربانيان نيز در سال 1980 متولد شده‌اند. تنها 13 درصد اين قربانيان در بلژيك داراي كار بوده و 40 درصد آنان نيز كارهايي مانند نظافت خانه‌ها را دنبال مي‌كردند. 12 درصد آنان داراي فرزندي بوده‌اند كه در بلژيك متولد شده و حدود 70 درصدشان به تنهايي با فرزندانشان زندگي مي‌كنند.
بنا بر آمار، 57 درصد قربانياني كه در كشور بلژيك مورد تحقيق قرار گرفتند، در كشور خود با خانواده و 23 درصد آنان تنها زندگي مي‌كرده‌اند و 13 درصد داراي يك شريك بوده‌اند و 65 درصد كل قربانيان قاچاق انسان در بلژيك دست‌كم تحصيلات دبستاني را داشته‌اند.
انگيزه اين قربانيان براي تن دادن به اين كار عبارت بوده است از:
30 درصد: نياز به پول براي رفع احتياجات اوليه
23 درصد: پول براي خانواده
35 درصد: كار
14 درصد: پول براي داشتن زندگي لوكس‌تر
8 درصد: ماجراجويي
17 درصد: آينده بهتر
7 درصد: آدم‌ربايي
8 درصد: اعتياد
11 درصد: يافتن شرايط بهتر براي كار كردن به عنوان يك فاحشه
4 درصد: بي‌ثباتي سياسي در كشور خود
كه مهم‌ترين فاكتورها و انگيزه‌هاي اين كار، زمينه‌هاي مالي و اقتصادي دارند. قاچاقچي‌ها نيز با وعده‌هاي متفاوتي قربانيان را بي‌نياز مي‌كرده‌اند. به 21 درصد قربانيان قول كار در هتل داده شده بود. 13 درصد براي ادامه كار فاحشگي در خارج و 5 درصد به عنوان رقاص، حاضر به همكاري با قاچاقچيان شده‌اند.
8 درصد با قول ازدواج و 4 درصد با احتمال ادامه تحصيل راضي به سفر شده‌اند. 28 درصد نيز هيچ وعده‌اي براي همكاري دريافت نكرده بوده‌اند.
در ميان قاچاق‌شدگان، پاسپورت‌هاي آلبانيايي، بيش از ديگر كشورها به چشم مي‌خورد؛ حدود 28 درصد. پس از آلباني نيز نيجريه با 16 درصد ميزان بالايي را داراست. البته در 56 درصد موارد، مليت قرباني با پاسپورت وي تفاوت دارد.
40 درصد قربانيان قادر به شناسايي مليت قاچاقچي‌ها نبوده و در 21 درصد موارد، قاچاقچي‌ها، نيجريه‌اي معرفي شده‌اند. 19 درصد نيز آلبانيايي بوده‌اند.
مسير قاچاق از آلباني با استفاده از ايتاليا و فرانسه است تا سرانجام، قرباني به بلژيك برسد. 85 درصد قرباني‌ها، آلباني را با قايق ترك مي‌كنند و با ماشين يا قطار به بلژيك مي‌رسند. در مورد نيجريه مسير اوليه، اكثرا يكي از كشورهاي غرب آفريقا و معمولا غناست و سپس سفر هوايي يا دريايي به آلمان، هلند يا بلژيك.
در مورد قربانيان حاضر در بلژيك، 18 درصد مليت چيني، 14 درصد آلبانيايي، 14 درصد اكوادوري، 10 درصد ايراني و 10 درصد عراقي بوده‌اند. در ميان اين قربانيان، به طور كل، 21 درصد داراي پاسپورت آلبانيايي، 13 درصد اكوادوري و 20 درصد ايراني بوده‌اند.
در 46 درصد موارد مليت قاچاقچي شناسايي شد كه آمار آن عبارت است از: 17 درصد قاچاقچي اكوادوري، 14 درصد چيني، 14 درصد عراقي، 14 درصد ايراني و 8 درصد آلبانيايي.
قربانيان حاضر در بلژيك كه بيشتر آنان از كشورهاي چين، آلباني، اكوادور، ايران و عراق حركت خود را آغاز كرده‌اند، از دو كشور ايتاليا و تركيه به مسير خود ادامه داده‌اند. قربانيان ايراني و عراقي، نخست به تركيه رفته و از آنجا به ايتاليا يا فرانسه مي‌روند تا سپس به مقصد نهايي؛ يعني بلژيك برسند. 90 درصد آنان حركت اوليه خود را به قصد بلژيك آغاز كرده بوده‌اند.
براي مثال؛ دو مرد ايراني كه قرباني قاچاق به انگليس هستند، در گفت‌وگوهاي خود اعلام كرده بودند كه مجبور به كار و آموزش ديدن در يك گروه تروريستي شده‌اند.
90 درصد قربانيان قاچاق از ايران، مرد بوده و اين در حالي است كه نسبت زن‌ها به مردها در كل قربانيان، 50 به 50 است. بيشتر اين افراد، مشاركت چنداني در پشت سر نهادن مراحل نداشته‌ و تنها خواسته‌اند سريعا از كشور خارج شوند. همه قربانيان در ايران، يا داراي استانداردهاي زندگي بوده و يا بالاتر از اين استانداردها زندگي مي‌كرده‌اند. اين امر در ميان كل قربانيان، حدود 70 درصد است.
دو سوم قربانيان ايراني، بي‌ثباتي سياسي را در كشورشان دليلي براي اين كار عنوان كرده‌اند كه اين انگيزه در ميان كل قربانيان، تنها متعلق به يك چهارم آن است؛ شبكه قاچاقچيان براي نيمي از اين قربانيان، افرادي با مليت‌هاي گوناگون بوده‌اند.
در 90 درصد موارد نيز خود قاچاقچيان همه مدارك و اسناد را براي خروج درست كرده‌اند كه در كل اين آمار 60 درصد است. همه قربانيان نيز پيش از ترك ايران ‌بايستي همه پول را به آنان بدهند.
قربانيان، حدود دو هفته پس از تماس اوليه با قاچاقچي، كشور را ترك كرده‌اند. در تحقيقات قربانيان ايراني، مشخص شد كه در شبكه‌هاي قاچاق آنان، جرايم بيشتري مانند قاچاق مواد مخدر و سلاح نيز وجود دارد.چهار قرباني ايراني، به خانه‌اي اشاره كردند كه از آنجا و از بندر Zeebrugge به انگليس قاچاق مي‌شده‌اند. اين قربانيان در سال 2001، به علت بي‌‌ثباتي سياسي با يك قاچاقچي تماس گرفته بودند تا به انگليس قاچاق شوند و هر كدام نيز حدود چهار هزار دلار بابت اين كار به آنان پرداخته بودند. به اين ترتيب، آنان از ايران به تركيه رفته و سپس به ايتاليا و بلژيك فرستاده مي‌شوند. در بلژيك، قاچاقچيان تلاش كردند تا آنان را در كاميوني در يك پاركينگ رها كنند و پس از يك تلاش ناموفق، كه در آن نزديك بود قربانيان يخ‌زده و بميرند. قربانيان پس از تهديد از سوي قاچاقچيان، سرانجام با پليس تماس گرفتند كه پس از اين اقدام‌ و در جريان جستجوي خانه، يك اسلحه و حدود يك كيلو ترياك كشف شد كه از ايران قاچاق شده بود.
زنجيره قاچاقچيان دست‌كم از يازده نفر تشكيل مي‌شد و سازمان‌دهندگان آن نيز ايراني بودند. سرانجام شش نفر از قاچاقچيان در سال 2002 به خاطر قاچاق انسان، محكوم و مجازات شدند

يك چيني يك ماشين را شكولاتي كرده بحاطر روز والنتاين :





آنا نيکول اسميت، مدل مشهور مجله سكسي پلی بوی و بيوه ثروتمند يک ميليونر نفتی، روز پنج شنبه گذشته به دليل نامشخصی در ۳۹ سالگی در هتلی در جنوب فلوريدا درگذشت.

به گزارش سی ان ان، مقامات بيمارستان فلوريدا اعلام کردند کالبد شکافی بر روی جسد آنا نيکول اسميت انجام می شود تا دليل مرگ اين چهره خبرساز مشخص شود.

خانم اسميت، در سال های گذشته در کانون توجه رسانه ها و به ويژه مطبوعات زرد بود. به عنوان يک مدل موفق در مجله پلی بوی، وارد فعاليت های تبليغاتی و تلويزيونی شد.

اين هنرپيشه و مدل، کار خود را از سال ۱۹۹۲ در مجله پلی بوی آغاز کرد و در سال ۱۹۹۳ توانست به مقام برترين مدل اين مجله برسد و از همان زمان بود که کار تبليغ تلويزيونی را آغاز کرد.
در سال ۱۹۹۴، آنا نيکول اسميت با هوارد مارشال دوم، رييس شرکت نفتی تکزاس ازدواج کرد که ۸۹ سال داشت.

هوارد مارشال يک سال پس از ازدواج درگذشت و ۱.۶ ميليارد دلار ثروت از خود بر جای گذاشت.

خانواده آقای مارشال پس از مرگ وی عليه همسر وی، خانم اسميت اقامه دعوا کردند که اين پرونده سرانجام در سال ۲۰۰۶ با پيروزی خانم اسميت پايان يافت.

در سپتامبر سال گذشته، دانيل، فرزند ۲۰ ساله خانم اسميت بر اثر استفاده زياد از مواد مخدر کشته شد و در همان ماه، وی فرزند دختری را به دنيا آورد که وی را«دانيلين» نام گذاشت.

پدر اين دختر، هوارد کی استرن، وکيل پرونده خانم اسميت بود که قرار بود به زودی با هم ازدواج کنند.

آنا نيکول اسميت، چند بار زير نظر پزشک معالج خود، وزن خود را کم کرده بود و اين احتمال وجود دارد که مرگ وی ناشی از کم کردن ناگهانی وزن باشد.

مامور محافظ وی در ساعات اوليه صبح روز پنج شنبه در هاليوود، هتل هارد راک، وی را در حالی پيدا کرد که بيهوش روی زمين افتاده بود.

وی به محض تماس با ماموران امدادی، خبر داد که کمک های اوليه را انجام داده اما خانم اسميت درگذشته است





اين سگ خانم چيني برعكس بقيه حيوانات از درخت بالا ميرود:



مطلبي از سايت آفتاب:

یالثارات الحسین فروش فیلم های مستهجن و بی حجابی را از مظاهر سکس آشکار و هر‌ آنچه را که نیروی انتظامی نسبت به آن بی توجه است را از مظاهر این سکس بیان کرد.

یالثارات در ادامه در تعریف سکس پنهان، عشوه و غمزه بعضی مجری های خانم صدا و سیما، شوخی و خنده های دو به دوی مجریان مرد و زن صدای جمهوری اسلامی، فرم آرایش زنان بازیگر سیما و سینما و تصاویر نشریات زرد را از مظاهر سکس پنهان بیان کرد.


اين پيتزا براي مسافرت اشپز جهت پختن ان براي روز والنتاين بيش از 2000 پوند هزينه برداشته است:




مطالعات نشان ميدهد كه ملكه مصر كلوئوپاترا واقعا ملكه زيبايي نبوده است:



و عكسي از كرانترين و عجيب ترين كارت تبريك والنتاين:




اين چيني بچه هم به علت اينكه مشق و درس زيادي داشته بجاي امدن به خانه با قطار جيم شده است:




روانشناسان در دانشگاه آبردین در اسکاتلند به تازگی دریافته اند که زنان، طرفدار مردانی هستند که زنان دیگر، آنها را جذاب می پندارند.

دکتر بندیکت جونز و تیم همکارانش در دانشگاه آبردین در اسکاتلند، به افراد مورد تحقیق عکس ها و ویدیوهایی از مردان به تنهایی و همان مردان را به همراه زنان نشان دادند.

زنان تحقیق شونده، مردانی را که در عکس ها و ویدیوها به همراه زنان بودند، جذاب دانستند و در بسیاری از موارد تحقیق شوندگان مردانی که در عکس هایی به همراه زنان جذاب دانسته بودند، را به تنهایی جذاب نمی دانستند.

بر پایه این تحقیق، نتایج این نظرسنجی به نتایج تحقیق از حیوانات نیز شباهت دارد. برای مثال یک فنچ ماده بیشتر به فنچ نری تمایل دارد که با فنچ های ماده دیگر جفت گیری می کند.

اما نتیجه تحقیق بر مردان متفاوت بود. مردانی که در این نظرسنجی شرکت کردند؛ مردانی را که در عکس ها و ویدیوها همراه زنی بودند و لبحند می زدند را جذاب نمی دانند.

دکتر جونز این نتایج را نشانه رقابت مردان بر سر زنان می دانند. وی به خبرگزاری رویترز گفت: «اگر یک مرد با کسی که شبیه برد پیت، هنرپیشه معروف و جذاب هالیوود است، به یک بار یا رستوران برود، دیگر مورد توجه قرار نخواهد گرفت زیرا وی مرکز توجه تمام زن ها قرار می گیرد.»

و خانم اوا گرين هم برنده مسابقه تاره پرتقالي شد:





موسسه تحقيقاتی نيلسون در جديدترين تحقيق خود، رکورد افزايش مصرف مشروبات الکلی را در بين تماشاچيان ورزشی در آمريکا به ثبت رسانده است.

به گزارش رويترز از نيويورک، اين موسسه با مقايسه آمار سال گذشته تماشاچيان گلف زنان، از افزايش مصرف مشروب در اين رقابت ها خبر داد.

بنا بر تحقيقات اين موسسه، تماشاچيان گلف در اين کشور به مراتب بيش از ساير هواداران ورزشی مشروب مصرف می کنند.

در اين ميان مشروب خواری تماشاچيان تيم های ميزبان در مسابقه های زنان، در مقايسه با هواداران مسابقه های مردان ۱۷ درصد بيشتراست. اين رقم در سال ۲۰۰۶، ۱۲۵ دلار در هر بازی به ثبت رسيده است.

در بررسی موسسه تحقيقاتی نيلسون، تماشاچيان تنيس در رده دوم شرابخواری قرارد دارند. آمريکايی های علاقمند به تنيس، به طور متوسط در هر بازی در مقايسه با سال ۲۰۰۵، ۲۰ درصد بيشتر پول برای خريد مشروب در هنگام مسابقه پرداخته اند. اين رقم در سال ۲۰۰۶، بالغ بر ۱۱۱.۹ دلار بود.

اما بالاترين رقم مصرف مشروب در سال ۲۰۰۶ در مسابقه های فوتبال آمريکايی به ثبت رسيده که بيش از ۶۳ درصد رشد نشان می دهد؛ درواقع ۳۰/۹۴ دلار برای هر بازی خانگی.

مصرف خرده فروشی مشروب در ايالات متحده، در مقايسه با سال ۲۰۰۵، حدود ۷ درصد رشد نشان می دهد. بر اساس تحقيق اين موسسه، آمريکايی ها در سال ۲۰۰۶، به میزان ۸.۴ میلیارد دلار برای خريد مشروب پول داده اند


بدون شرح:




غلاقه مندان ديدن توليد پنير چدار پس از اين ميتوانند 24 ساعته تماشاگر توليد آن از تلويزيون اينترنتي باشند:



مراسم ازدواج 2 حوك درتايوان:


خبر جديد ماهواره اي هم اينكه يك كانال فارسي الماني بر روي ماهواره هاتبرد در حال راه اندازي است.

اين روزها در نيويورك برف سنگيني باريده ولي اين برف مانع قدم زدن اينزوج در ردز ئالنتاين نشده:




يك مطلب جالب از روزنامه سرمايه:
ماجرا از يكي از بيلبوردهاي تبليغاتي شروع شد. بيلبوردي در يكي از محله‌هاي مرفه نشين تهران كه روي آن عكس يك كيف و كفش زنانه ديده مي‌شد و يك شماره تلفن قرار داشت، نصب بود.نه از آدرس خبري بود و نه از نشان ديگري كه شما را به صورت دقيق‌تري به محل دسترسي به آن ببرند.شايد همين عوامل براي تحريك حس كنجكاوي آن‌ها كه به دنبال مارك‌هاي خاصي از پوشاك مي‌گردند كافي باشد بنابراين چاره‌اي نيست جز تماس تلفني...

صدايي جوان با لحني كاملاً مودبانه شما را به ديدن گالري [ ... ] دعوت مي‌كند. آدرس، يكي از خيابان‌هاي فرعي پاسداران و جنب يكي از رستوران‌هاي معروف شهر است. او تاكيد دارد كه اين بازديد حتماً با وقت قبلي صورت بگيرد و با اصرار مي‌خواهد كه راس ساعت مقرر براي ديدن گالري مراجعه كنيم تا با وقت مشتريان ديگر تداخلي پيش نيايد.آدرس سرراست است اما از پاساژ يا مغازه و يا حتي به تعبير آن‌ها گالري خبري نيست. جوانكي از داخل پاركينگ بيرون مي‌پرد با احترام ما را از ماشين خارج مي‌كند بعد سوئيچ ماشين را تحويل مي‌گيرد تا آن را در گوشهء امني از پاركينگ قرار دهد. او به در آهني يك ساختمان چهار يا پنج طبقه اشاره مي‌كند يعني بفرماييد آن‌جا...

آيفون تصويري است مي‌پرسند «وقت قبلي داريد؟» به مزاح جواب مي‌دهيم كه «بله، اما اگر آقاي دكتر بين مريض ما را ببينند بهتر است»كسي نمي‌خندد.«طبقهء چهارم تشريف بياوريد درب را هم پشت سرتان ببنديد.»

جلوي در طبقه چهارم جوان خوش‌سيماي كروات زده‌اي از ما استقبال مي‌كند.

چند نفر ديگر هم به همين سبك و سياق داخل ساختمان هستند تا سوال‌هايي كه هنوز در ذهن مشتريان به وجود نيامده را با دقت و وسواس غيرقابل وصفي جواب دهند. نيم طبقهء كوچكي كه با قفسه‌هاي شيشه‌اي،مملو از اجناس شيك پرشده است و زرق و برق آن چشم هر بيننده‌اي را مي‌زند.تا اين‌جاي داستان فقط كمي غيرمعمولي است. اين حساسيت‌ها براي آمد و رفت‌ها و گرفتن وقت قبلي آن هم براي تماشاي لباس و كيف و كفش را هم مي‌توان به پاي «كلاس» گذاشتن‌هاي معمول شركت‌هاي شمال شهر گذاشت كه از وقتي شنيده‌اند پزشك‌ها از چنين روشي نتيجه گرفته‌اند حالا بدشان نمي‌آيد داستان منشي‌هايي كه آقا يا خانم دكترشان تا شش ماه آينده وقت ندارد را در زمينهء پوشاك هم تجربه كنند اما با نزديك شدن به اجسام و يا احتمالاً پرسيدن از قيت چند قلم از اين اجناس علت اين سياست محافظه‌كارانه بيش‌تر خودش را نشان مي‌هد. اولين مورد سوال كفشي با مارك گوچي است. آقاي راهنما سري به برچسب قيمت آن مي‌زند «320 يورو يعني يك چيزي حدود 350 يا 360 هزار تومان اما جنس‌اش فوق‌العاده است.»

به گمان اين‌كه اتفاقات عجيبي در بازار يورو به وجود آمده از خير آن مي‌گذريم و سراغ يك كفش مردانه مي‌رويم. باز هم همان آقا لبخند مي‌زند و به حسن انتخاب ما تبريك مي‌گويد:«قيمتش چيزي در حدود يك‌هزار و 500 يوروست.» تا بخواهيم ماشين‌حساب ذهني را براي تبديل رقم به كار بيندازيم خودش جمله‌اش را تكميل مي‌كند» يك ميليون و 700 هزار تومان.كار ايتالياست. آخرين مدل است و در سالن‌هاي مد هم به نمايش درآمد.»

آن‌ طرف‌تر دختر و پسر جواني مشغول چانه‌زني بر سر يك پالتو زنانه هستند.دختر اصرار دارد كه دوست ندارد پسر را به زحمت و خرج بيندازد اما پسر هم با سماجت از او مي‌خواهد كه تعارف را كنار بگذارد و اگر پالتو را پسنديده، بگويد. مكالمه‌ها جالب است.«عزيزم. حالا كه زمستون داره تموم مي‌شه باشد براي سال بعد»

«نه، اصلاً ،هنوز دو ماه مونده. امسال جاي خودش سال بعد هم جاي خودش»

«آخه...»

«آخه بي‌آخه. اين‌هم كه قيمتش مناسبه.»

«روش نوشته چه‌قدر؟»

«فكر كنم يك ميليون و هشتصد هزار تا...»

با تعجب و حيرت پالتويي كه قيمتش از نظر آن‌ها مناسب تشخيص داده شده و يك ميليون و هشتصد هزار تومان قيمت دارد را برانداز مي‌كنم اما غير از من يكي ديگر از راهنماهاي شيك‌پوش فروشگاه هم اين مكالمه را شنيده.او هم براي رفع سوءتفاهم خودش را وسط مي‌اندازد:«ببخشيد من جسارتاً يك توضيح بدهم قيمت اين كار 18 ميليون تومان است نه يك ميليون و هشتصد، البته قابل شما را ندارد..)!(»

پسر باز هم خودش را از تنگ و تا نمي‌انداز و اصرار دارد كه پولش براي او اهميتي ندارد اما اين‌بار زودتر در برابر تعارفات دخترك تسليم مي‌شود و پالتو 18 ميليون توماني به مكان اوليه‌اش روي يكي از قفسه‌ها برمي‌گردد. كنجكاوي ديوانه كننده در مورد اين پالتو كه حداقل در ظاهر از سيستم خنك كننده يا گرم‌كننده برخوردار نيست نه ايربگ دارد و نه هوش مصنوعي كه با اين قيمت نجومي مسير را به صاحبش نشان دهد، باعث شد در مورد آن سوال كنم;«يكي از جديدترين كارهايي است كه در اروپا مد شده، تمامش پوست طبيعي است و با ضمانتنامه فروخته مي‌شود.

راهنما كه متوجه علاقه و كنجكاوي من شده و احتمالاً به اين دليل كه قدرت و توانايي كلام خود را براي جلب مشتري و دادن اطلاعات به آن به رخ مديران فروشگاه بكشد ناخودآگاه باب گفت‌وگو را بازمي‌كند و هر چه كه لازم است در مورد اين مركز فروش كه به گفتهء خود آن‌ها در تهران يا حتي ايران كم‌نظير يا حتي بي‌نظير است روي دايره مي‌ريزد.جواب او در مورد اين‌كه چرا اين فروشگاه در تبليغاتش به هيچ آدرسي اشاره نمي‌كند و يا حتي تابلويي مقابل درب آن نصب نشده تا مشتريان گذري را جلب كند جواب قانع كننده‌اي است: «ما در جامعه‌اي زندگي مي‌كنيم كه هنوز پذيرش و هضم برخي از ارقام و قيمت‌هاي اجناس ما در آن ممكن نيست. ما دنبال مشتري‌هاي خاص هستيم كه آن‌ها را هم داريم.» با تعجب مي‌پرسم كه آيا كسي هست كه 18 ميليون تومان بابت يك پالتو بپردازد: «بله اگر نبود كه ما اين‌ها را نمي‌آورديم. ما اين‌جا كت و شلوار با مارك ميليونري داريم كه زماني شاه ايران فقط از اين مارك لباس مي‌پوشيد اما حالا ما براي چند تا از مشتري‌هايمان از اين كت و شلوار و پالتوها سفارش مي‌دهيم تا برايمان بفرستند.»

آن‌ها حتي براي نحوهء عرضهء اجناس كه در سالني كوچك انجام مي‌شود هم دليل دارند: «اين‌جا شايد يك هزارم از اجناس ما در معرض ديد قرار دارند. نحوهء كار ما با مشتري‌ها به اين شكل است كه شما هر سبكي از كفش يا لباس را كه بخواهيد ما شما را به يكي از طبقات زيرين مي‌بريم و آن‌جا انواع مدل‌ها را به شما عرضه مي‌كنيم. مثلاً من همين امروز يك مشتري براي كفش داشتم و چون ما دو طبقه كلاً كفش داريم كار ما از ساعت چهار بعدازظهر شروع شد و بالاخره ساعت هشت شب ايشان يكي از كفش‌هاي ما را پسنديد و خريد.»

از قرار معلوم و برخلاف تصور ما اين تعداد مشتري‌ها كم هم نيستند، كساني كه براي يك دست كت و شلوار از 700 هزار تومان تا پنج ميليون تومان هزينه مي‌كنند.كفش يك و نيم ميليوني مي‌پوشند و سنجاق كروات را با دكمهء سر آستين كت ست مي‌كنند، چكمهء سه ميليوني سفارش مي‌دهند، آدرس و شمارهء تلفن خود را به اين فروشگاه داده‌اند تا در صورت رويت هرگونه مد جديد هرچه سريع‌تر و قبل از ديگر رقبا آن‌ها را در جريان بگذارند تا براي مهماني‌هاي آخر هفته بيش‌تر بتوانند فخرفروشي كنند.

اين فروشگاه در شمال شهر تهران مدعي است كه پوشاكي به تن شما مي‌كند كه فقط مردان و زنان سرشناس دنيا مثل هنرپيشه‌ها يا ستاره‌هاي فوتبال مي‌پوشند. لباس‌هايي كه زماني شاه ايران به تن مي‌كرده است و حالا افراد زيادي در همين تهران در صف خريد آن هستند.


خدانگهدار

يواشكي  ||  7:10 PM

Enter your email address below to subscribe to yavashaki!


powered by Bloglet
mohsen's Weekly Survey
are you pleasure?

Current Results
Create a FREE Alxnet Web Poll
نظر در باره يواشكي


اگر عكسها بازنشد روي اين كليك كنيد ويا يك ساعت ديگر مجدد مراجعه كنيد.


نزديكترين دوستان از نظر جغرافيايي به يواشكي


اگر ايميل خود را در جايي كه در انتهاي وبلاگ آمده است وارد كنيد هر بار بروز رساني وبلاگ به اطلاع شما ميرسد.

يك نظر ديگه براي يواشكي!



[Powered by Blogger]براي پيغام روي yahoo masenger روي مربع كليك كنيد.






دوستان:

آرشيو: